کتاب با موضوع هنر انقلاب بسیار کم است/ کاش مسیر فرهنگی ما از مجرای قرآنی بود
تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۶۹۸۷۳۳
ورود من به هر یک از ساحتهای هنر، به خاطر لذت نبوده است. قصدم هنرمند شدن نبود. از اول قصدم خدمت به انقلاب بود و هر جا که احساس میکردم انقلاب نیاز دارد، وارد شدم. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، عبدالحمید قدیریان استاد نقاشی، سینما، مجسمهسازی و هنرمند انقلابی است که در سال 1401 چهره سال انقلاب اسلامی شده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تسنیم: کتاب «هم پای نور» بیشتر در حوزه نقاشیهای شما در این سالهاست که تقریبا همه موضوع انقلاب اسلامی یا موضوع دینی داشتهاند و از سوی دیگر شما در این سالها بیشتر در حوزه نقاشی فعال بودهاید. برای خلق ایده یک نقاشی از چه چیزهایی میتوان بهره برد؟ این ایده را چطور میتوان به اجرا رساند؟
به طور کلی کار هنرمند تبدیل مفهوم به فرم است. این یک اصل کلی است. حالا این فرم میتواند نت موسیقی باشد، میتواند کلمات باشد، میتواند رنگ باشد. مهم این است که مفهومی فهم شده و بعد تبدیل به فرم بشود. این یک ساختار است این نگاه ساختاری به این مقوله تعابیر مختلفی را دارد یعنی هر کس برای خود متدی در این مسیر ایجاد میکند. ولی در کل چیزی که در یک فرصت کوتاه میتوان گفت این است که در مرحله اول درک مفهوم است، یعنی مفهوم را شما از یک فضای سه بعدی بگیرید. یکی از مشکلات ما این است که مفهوم را دو بعدی فرض میکنیم اما اینها سه بعدی هستند. مثل این میماند که شما وارد یک اتاق یا یک پارک بشوید از هر زاویهای که نگاه بکنید یک فرم و یک شکل دارد. برای همین است که بعضی وقتها دو نفر راجع به یک مفهوم صحبت میکنند ولی به نظر میآید که درباره دو چیز صحبت میکنند. چون شما دارید از یک منظر نگاه میکنید و یک جای پارک ایستادهاید و من جای دیگر.
در صورتی که ما در مورد یک مفهوم صحبت میکنیم ساختار درست تبدیل مفهوم به فرم این است که هنرمند وارد فضای سه بعدی مفهوم بشود، درش غور کند. زیست کند. به گونهای که از خود کند و جزو مفهوم شود و بعد وقتی صحبت میکند آن مفهوم را در حسش مطرح میکند. مثلاً میخواهد نقاشی کند تابلویش به طرف آن مفهوم میرود و شکل پیدا میکند فرم پیدا میکند بهترین روش معقولترین روش این است که اول مفهوم خوب درک شود. در پروسه تبدیل، روشهای مختلفی است که نسبت به ساختار و شاکله، هر هنرمندی به گونهای عمل میکند.
عبدالحمید قدیریان چهره هنر انقلاب در سال 1400 شداز اول قصدم خدمت به انقلاب بود
تسنیم: مسئلهای که در رابطه با شما وجود دارد این است که زیستهای هنری شما در عناصر مختلف بسیار وجود دارد یعنی از بوم نقاشی تا پرده سینما تجربه کاری برای خلق یک اثر هنری را داشتهاید میخواهم بدانم که برای عبدالحمید قدیریان بوم نقاشی اصل بوده یا پرده سینما؟
واقعیت آن است که علت غور من در سبکهای مختلف و تکنیکهای مختلف هنر چه در نقاشی، چه مجسمهسازی، چه انیمیشن، چه سینما و طراحی صحنه و گریم ورود من به هر یک از اینها، به خاطر لذت نبوده است. قصدم هنرمند شدن نبود. از اول قصدم خدمت به انقلاب بود و هر جا که احساس میکردم انقلاب نیاز دارد، وارد شدم. یعنی اگر وارد گریم شدم به خاطر اینکه نیازی بود که سینمای دهه 60 به گریمور داشت. یک جایی به من گفتند که ما طراح صحنه جنگی نداریم، طراح صحنه شدم. یک بار گفتند که ما در حوزه دفاع مقدس مجسمه میخواهیم بسازیم و کسی نیست. من مجسمهساز شدم. یک جا گفتند که میخواهیم عروسکسازی کنیم برای فیلم دزد عروسکها و گفتم من این را میسازم. گفتند میخواهیم انیمیت کنیم گفتم من این کار را میکنم. یعنی بحث انجام کار انقلاب است و از همه آنها هم لذت بردم. به خاطر اینکه در حالت خدمت بودم و احساس میکردم پا به پای اراده الهی با این انقلاب همراهی میکنم. این لذت اصلی است. ولی از دید یک هنرمند و خالق یک اثر برای خودم نقاشی به عنوان فضایی که عمق زیادی دارد و به دلیل تجردی که دارد و غوری که انسان میتواند در مفاهیم انجام بدهد و من خودم هستم و مفهوم و بوم نقاشی، برایم ارزشمندتر است. در سینما به دلیل جمع بودن افراد، سلایق مختلف تأثیرگذار است. ولی در نقاشی این نیست برای همین برای من نقاشی به عنوان یک مجرای فهم مفاهیم، خیلی ارزشمند است.
با نقاشی مفاهیم انقلاب را بیان کردم
تسنیم: از کلیدواژه خدمت استفاده کردید. در این سالها به نظر میرسد که شما بیش از پیش در نقاشی عمیق شدهاید. چرا خدمت را در نقاشی دیدید؟
در اوایل انقلاب بحث جنگ بود و مفاهیم را در قالب فیلمهای جنگی کار میکردیم. یک زمان فضا جوری شد که مفاهیم را در فضای فیلمهای دینی مثل مریم مقدس و ملک سلیمان انجام دادیم. از جایی به بعد مدیران فرهنگی یا احساس نیاز نکردند یا ممکن است مربوط به کانال نفوذ باشد که تلاش کردند که چنین فضاهایی خلق نشود. برای همین از آنجایی که من میخواهم خدمت کنم و آدمی نیستم که به خاطر محاصره دشمن متوقف شوم، چون دیگر فضایی برای سینما نبود و کسی وارد میدان نمیشود و نمیخواهد مسئله را حل کنند و الان جامعه نیاز معرفتی دارد، با نقاشی مفاهیم انقلاب را بیان کردم. اما در این فضا بهترین راه علاج و قدرتمندترین ابزار سینما است، ولی متاسفانه وقتی نمیخواهند حالا یا به دلیل نفهمیدن مفاهیم است یا به خاطر بحث نفوذ، من به نقاشی روی آوردم و به زودی نمایشگاه نقاشی دیگری دارم که در آن بحثهای جدیدی را مطرح میکنم.
توضیح قدیریان درباره تابلوی شهدای شاهچراغکارگردان در بحث فرهنگ نداریم
تسنیم: اشاعه آگاهی و سواد در حوزه هنر با انتشار کتاب و چاپ کتابهای تخصصی میسر است. آینده آن را شما چطور میبینید؟
قدیم آدمهایی که اهل درس بودند حکیم میشدند یعنی یک ذره پزشکی میدانستند یک مقدار هم فیزیک و ریاضی. از یک دوره به آن طرف به دلایلی که الان جای بحث آن نیست شروع کردند به تقسیم علوم و گفتند ریاضی هیچ ربطی به زیستشناسی ندارد و درباره علوم دیگر هم همینطور. یعنی یک نفر فقط فیزیکدان است و این غلط است و ما در علوم به بن بستهای وحشتناک رسیدیم. خدا شهید فخریزاده را بیامرزد. دانشمند بزرگی بود یکی از دلایلی که ایشان را ترور کردند، به خاطر این نوع نگاه بود که معتقد بود ما علوم را شرحه شرحه و عقیم کردهایم. علم باید به سمت علم توحیدی برود. یعنی همه ابعاد علوم و زیست انسانی و هستی باید آموخته بشود. در نشر هم همین است. نشر به صورت جداگانه خیلی خوب است مثل اینکه شما بگویید آیا نقاشی کودکان خوب است؟ بله خوب است. آیا راننده تاکسی خوب است؟ بله خوب است. همه چیز خوب است ولی این خوب بودن یک نوع نگاه است. اینکه فرآیند نشر در چه ساختاری اتفاق میافتد، مهم است.
یکی از مشکلات فرهنگی ما این است که یک متولی به عنوان کارگردان کار نداریم. یعنی غایتی برای کار در نظر بگیرید و عناصر جدا را با هم ترکیب کنید. ما کارگردان در بحث فرهنگ نداریم. یعنی نشر سر جایش خیلی خوب کار میکند، نویسنده کار میکند، سر جای خودش فیلمساز کار میکند. اما اینها هیچ ربطی به هم ندارند. نشر اگر در یک فرآیند کارگردانی قرار بگیرد میتواند قدرتمند عمل کند و خیلی مهم است شما اینگونه به موضوع فرهنگ نگاه کنید و میبینید خیلی از روشها را میتوان اصلاح کرد. ما وقتی غایت داریم خودمان را با آن غایت تنظیم میکنیم. چه اتفاقهایی در انقلاب افتاده که از غایتش فاصله گرفته است؟ به خاطر این ضعف است. هر چقدر غایت جلوی چشم باشد به هدف نزدیکتر میشویم.در بخش نشر هم همین است در بخش تولید و سیاستگذاری هم همین است.
کتاب با موضوع هنر انقلاب بسیار کم است/ چاپ کتاب نباید برای رفع تکلیف باشد
تسنیم: نکتهای که وجود دارد این که شما در ابتدای صحبتها از فرم و محتوا صحبت کردید.به نظر شما چاپ کتاب در حوزه آثار مصور، چه ویژگیهای فرمی و محتوایی باید داشته باشد تا هنرمند را به هدفش برساند؟
آن بحث کارگردان خیلی مهم است. یک موقع هنرمند نقاشی کرده و میگوییم کتاب را چاپ کنیم که دیگران اطلاع داشته باشند. یک موقع هست که میگوییم من به عنوان کارگردان فرهنگی که نشر هم یکی از آن ابزارهای دست من است میخواهم فرهنگ جامعه را متحول یا اصلاح بکنم. برای اینکه اصلاح بکنم باید یک عنصر و یک خوراک به جامعه بدهم. خب این خوراک ممکن است روی منبرها داده بشود، ممکن است با فیلمها داده شود، یک مقدار هم در تولیدات این گونه، یعنی این نقاش که بچه مسلمان با این مشخصات انقلابی است، به جامعه نگاه کند و تحت تأثیر قرار بگیرد. شما وقتی نگاه میکنید به رفتارهای غرب در رابطه با تصویر و چاپ اینگونه کتابها یک چیز خیلی جالب را متوجه میشوید. این که آنها با نقاشی کار ندارند به شخصیت به عنوان کسی که به یک نوستالژی و یک ستون برای فرهنگ تبدیل شده، کار دارند. مثلاً رامبراند خیلی وقت هست که فوت شده و کار جدید ندارد، اما درباره او هر سال کتاب چاپ میکنند و به نقد و تفسیر کارهایش میپردازند. آنها برای او فرهنگسازی میکنند. برای اینکه یک کارگردان فرهنگی وجود دارد و میخواهد جامعه را از طریق این نگاه جلو ببرد. اما ما الان به قدر کارهای دوستان ما در موضوع هنر انقلاب کتاب نداریم. یعنی کارهای هنری انقلاب را باید به زور پیدا کنیم. در صورتی که باید به وفور باشد. الان در دانشگاهها میگویند پایاننامه راجع به مثلاً کودکیهای روبنس بنویسید؟ چه ربطی به ما دارد؟ درباره هنر انقلاب طرف خودش را میکشد تا دو شاگرد پیدا کند، چون شناخته شده نیست در صورتی که اگر شناخته شده بود خود به خود شاگرد جذب میشد. این کتاب چاپ کردن خیلی خوب است ولی به شرط اینکه بدانیم برای چیست و برای رفع تکلیف نباشد.
از هنر مدرن به سوی هنر انقلاب اسلامیهدف و غایت کار فرهنگی از ابتدا باید مشخص باشد
تسنیم: با توجه به اهمیت نشرها در حوزه فرهنگ و فرهنگسازی، آیا یک نشر میتواند به یک قطب فرهنگی تبدیل شود؟ چگونه این اتفاق میافتد؟
حضرت آقا در کلامی گفتند آتش به اختیار باشید. این آتش به اختیار برای انسانهای متعهدی است که ایدههای بزرگ دارند ولی به دلایلی سنگ جلوی پای آنها میاندازند. این سخن ایشان تنها برای افراد نیست، میتواند برای شرکتها و گروهها باشد. یک انتشارات میتواند بسیار قدرتمند عمل کند البته نه با تکثیر و گسترش فیزیکی کار و نه با تولیدات زیاد، بلکه باید ایدهای برای گسترش داشته باشد. یک ناشر باید بداند که میخواهد چه چیزی را فتح کند؟ میخواهد چه راهی را باز کند؟ هرچقدر آن ایده بزرگ باشد قدرت عملکردی چنین جایی که کار چاپ میکند، میتواند تأثیرگذارتر شود. یعنی یادمان نرود برای هر حرکتی، اندیشه اولین حرف میزند و عمق آن اندیشه و وسعت آن اندیشه و ارتفاع آن اندیشه، ارتفاع تاثیرگذاریاش را مشخص میکند. به عبارت دیگر در یک شرکت مثل شرکت چاپ و انتشارات واژهپرداز اندیشه که امکانات وجود دارد و کارمندان خوب و فعالی دارد و همه چیز آماده است، اگر ایدهای باشد و هدف مشخص، باید به گونهای عمل کند که راه را حتی برای مدیران فرهنگی باز کند. مدیران فرهنگی ما تعطیل هستند از نظر مدیریت فرهنگی ، نمیدانند چه میکنند فقط کار میکنند.
اگر اینجا دارای ساختاری از نظر فکری بشود و یک هدف غایی داشته باشد، توانایی این را دارد که بسیار قدرتمند عمل کند و تاثیرگذار باشد و چرا نتواند به جامعه فکری جهت بدهد؟ مثلاً اگر 50 کتاب چاپ کردند آن کتابها، کتابی باشد که تفکر را متحول کند. در این شرایط جنگ فرهنگی که ما هستیم، هر کس باید آتش به اختیار جلو برود. مثلاً این کتابی که از من منتشر شد، کسی به من نگفت چه کنم، خودم برای این کتاب حدود 50 تا 100 تابلو کشیدهام. خودم ایده دادم. خودم نوشتم. خودم تأییدیه آن را گرفتم. حالا جایی که سیستم دارد، اگر هدفمند کار کند، به قدری میتواند تأثیرگذار باشد که جامعه فرهنگی و هنری را تکان بدهد.
3 سال برای تابلوی شب قدر زمان گذاشتم/ هنرمند در نقاشی پخته میشود
تسنیم: با توجه به اینکه شما در بخشهای مختلف هنری فعال هستید مهمترین بخشی که میخواهید فعال بمانید و دغدغه آن را دارید، کدام است؟
دغدغه شخصی من با توجه به سبکها و تواناییهای مختلفی که خداوند به من داده در نقاشی است. به دلیل اینکه نقاشی یک فضای قدرتمند برای سیر در مفاهیم دارد. مثلاً فرض کنید یک تابلو دارم راجع به شب قدر.حدود 3 سال من راجع به آن تحقیق و فکر کردم. تحقیق نه به معنای اینکه کتاب بخوانم و حدیث بخوانم. یک حدیث میخوانید ولی وقتی وارد این حدیث میشوید و در فضای سه بعدی مفهوم را شروع میکنید و در این فضا میگردید زمان میبرد. این کار 2-3 سال هم طول کشید. 2-3 تابلو کشیدم. اتود زدم. حتی یک تابلو بزرگ کشیدم تا انتها هم رفتم و دیدم جواب نمیدهد و پاکش کردم. چون نقاشی برای من یک مجرا برای رفتن به طرف فهم مفاهیم است، برای همین نقاشی برای من ارزش دیگری دارد. سینما برای من خوب است و آن را به خاطر تأثیرگذاریاش و تعداد زیاد مخاطبش دوست دارم اما معتقدم انسان باید در نقاشی پخته شود و در سینما حرف بزند. در نقاشی بفهمد چه میخواهد بگوید و در سینما آن حرف را منتقل کند.
تسنیم: آیا زبان هنر میتواند به آگاهی جامعه کمک کند؟
همه ما به زیبایی حساس هستیم. وقتی یک مفهوم را زیبا مطرح کنیم طبیعی است که روی جامعه تأثیر میگذارد و تلاش میکند آن را درک میکند. اثر هنری شاخصهاش زیبایی آن است، یعنی حسن داشتن به تعبیر قرآنی. هنر این است که ایجاد حسن و زیبایی کند. برای همین است خداوند خودش را به اصطلاح تبارک الله احسن الخالقین میگوید.کسی که بیشترین حسن را در اثر هنریاش به کار برده است و حسن یعنی هنرمند در اصل ایجاد زیبایی میکند. بنابراین هر مفهومی که در قالب این زیبایی و قالب هنری مطرح شود، ابدی میشود و هرچقدر هنریتر باشد یعنی زیباتر و قوامدارتر باشد، عمر بیشتری در ذهن مخاطب دارد.
کاش نگاهمان به فرهنگ از مجرای قرآن بود
تسنیم: اگر نکتهای باقی مانده که دوست دارید آن را مطرح کنید، بفرمایید
حرف که خیلی زیاد است. یکی از مشکلات ما این است که تبیین نداریم. یعنی ما در بحث فرهنگ تبیین نداریم. همه راجع به فرهنگ صحبت میکنیم. همه جوری صحبت میکنیم که انگار تا ته فرهنگ را میفهمیم. در صورتی که نمیدانیم درباره چه چیزی صحبت میکنیم. نمیدانیم ابعاد آن چیست. مخصوصاً ما که در ایران و با این هجمه دشمن قرار داریم در بحث فرهنگ شتر گاو پلنگ شدهایم. یک مقدار اومانیسم هستیم، یک مقدار لاییک، یک مقدار حزباللهی و معلوم نیست چه کار میکنیم. یعنی کاش مسیر این بحثهای فرهنگی از مجرای قرآنی اتفاق میافتاد و همه از یک کتاب استفاده میکردیم؛ کتابی که محجور مانده است.بیشترین نشر را هم در قرآن داشته ولی کمترین استفاده از این کتاب در طول تاریخ شده است.
انتهای پیام /
منبع: تسنیم
کلیدواژه: هنر و ادبیات انقلاب اسلامی کتاب و ادبیات ادبیات انقلاب اسلامی هنر و ادبیات انقلاب اسلامی کتاب و ادبیات ادبیات انقلاب اسلامی عبدالحمید قدیریان بحث فرهنگ صحبت می کنیم هنر انقلاب برای همین یک مقدار هم همین سه بعدی گونه ای برای من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۶۹۸۷۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نور فلسفه و حکمت، روشنیبخش مسیر نصف جهان شدن اصفهان
فلسفه و حکمت، دو نوری هستند که به روشنتر شدت مسیر پیشرفت نصف جهان کمک شایانی کردند و در همین راستا، علما و حکمایی پرورش یافتند که مسیر زندگی و درسهای مکتب آنان، جزئی از هویت اصفهان شدهاند.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، برخی معتقدند که با پیشرفت دانش و مادیگرایی، دیگر فلسفه و حکمت، مخصوصاً از نوع اسلامی، کارایی ندارد در حالی که تعالیم آن، باغ بزرگی است که درخت علوم مختلف در آن ریشه زده و به ثمر مینشیند.
از خوشبختی اصفهانیهاست که علما در این شهر نمیمیرند بلکه با گذشت صدها سال، همچنان نام و یادشان زنده است و تعالیمشان، راهگشای حقیقت جویان است؛ آنچنان که تخت فولاد بهعنوان یک قبرستان، توانسته زندهترین انسانهای تاریخ را در آغوش خاک خود جای دهد و بر همین اساس علی کرباسیزاده، مدیر خانه حکمت اصفهان اظهار میکند: نگاه به زیست و زندگی حکماً و فیلسوفان در اصفهان، موضوع مهمی است و اگر بخواهم به دوران صفویه که موجب تشکیل مکتب اصفهان شد اشاره کنم، زندگانی میرفندرسکی میرداماد و به ویژه نحوه زیست شیخ بهایی میتواند به این موضوع کمک کند.
وی میافزاید: میتوان گفت جامعیتی که علمای ما در آن زمان و چه در زمینههای فلسفه، عرفان و کلام و چه در موضوعات فقه و تفسیر و حدیث، باعث شد حوزه علمیه اصفهان یک حوزه بسیار درخشان در تاریخ و تمدن ایران شود و تأثیری که بر زندگی مردم اصفهان و بقیه شهرها گذاشت، این بود که توانستند تعادلی بین جنبههای مختلف تن و جسم با روح و نفس برقرار کنند به ویژه اینکه در حکمت موضوعی داریم که چگونه بین اعضای مختلف بدن و روح انسان، تعادل برقرار کنیم؛ همچنین تأثیر حکماً و فیلسوفان، طوری بوده که توانستند پیدا و ناپیدا در زندگی همه مردم تأثیر مثبت بگذارند.
مکتب اصفهان، دلیلی بر ادامهدار بودن فلسفه اسلامیمدیر خانه حکمت اصفهان ادامه میدهد: درخصوص راز پویایی و ماندگاری حکمت، زیست حکمای ما در اصفهان و تلاش آنها برای کمک به رفع تعارضاتی که در هر زمان در فرهنگ به وجود میآمد، قابل توجه است، مثلاً از میرداماد تا میرفندرسکی تا آقاحسین خوانساری، جهانگیر خان قشقایی و حاج آقا رحیم ارباب که هرکدام با نوعی از این تعارضات رو به رو میشدند و تلاش میکردند از یک طرف با علما و دانشمندانی که در علوم ظاهری کار میکردند و از طرف دیگر با حاکمان و حکومتیان، طوری تعامل کنند که با حمایت دولت مردان، مکاتب فلسفی و حکمتی زنده بماند و بهترین نشانه آن در ایران، مکتب اصفهان برای کسانی است که فکر میکنند دیگر فلسفه اسلامی در کار نیست.
کرباسیزاده خاطر نشان میکند: بحث تلاقی ادیان در حوزه مکتب فلسفی اصفهان هم اتفاق افتاده که محل تلاقی اشراق، عرفان، حکمت و کلام است؛ یکی از دلایل پویایی تاریخ فلسفه حکمت در ایران و اصفهان این است که دل و عقل به یک نقطه مشترک برسند و بهترین نمونه آن شیخ بهایی است که چه در اشعار او چه کتابهایش، هدف نهایی دل و عقل را یکی میبیند؛ در واقع روحی که در آثار معماری اصفهان و یا در مشهد وجود دارد و شیخ بهایی در بنای آنها دارای تأثیر مستقیم است، به دنبال وحدتی بین دانشها میگردد و میداند نقطه اشتراک همه آنها عرفان و اشراق است.
وی با بیان کتاب اینکه رساله صناعیه از میرفندرسکی که از حیث موضوع در کل تاریخ تفکر، بی نظیر است و قبل و بعد آن هیچکدام از حکماً، مستقیماً به بحث صنعت، هنر و پیشه و فن، نپرداختند، میگوید: میرفندرسکی معتقد است که پیشه، یک امر الهی است و هرکس برای پیشهای زاده شده، که از نبوت و امامت، شروع و به طبقات پایینتر میرسد؛ در واقع میگوید رابطه صنعت با زندگی انسان، مانند رابطه بدن اجزای بدن و روح است؛ مردم اصفهان باید قدر خود را بدانند زیرا در شهری زندگی میکنند که هر دوره آن، افتخارآمیز است و پایتخت حکومتهای مختلف بوده، طوری که بزرگترین متدینان به هر دینی در این شهر به دنیا آمدند و یا تربیت شدند که این موضوع از آثار به جا مانده، پیداست؛ بیهوده نیست که وقتی شاه اسماعیل به اصفهان آمد و متوجه مدارس متعدد علمی و رفت و آمد دانشجویان و طلاب شد، گفت اگر از این جنگ آخر، جان سالم به در ببرم، اینجا پایتخت قرار میدهم که این کار توسط شاه عباس کبیر انجام شد و امروز با چنین پیشینه درخشانی به مراتب جلوتر افرادی هستیم که دارای چنین هویتی نیستند.
ایرانی که میراثدار باستان و اسلام استعلیرضا فرهنگ، محقق و پژوهشگر حوزه ادیان نیز اظهار میکند: امروزه در ایران میراث دار دو فرهنگ عمیق هستیم، یکی از آنها، فرهنگی است که از ایران باستان و دیگری از اسلام به ما رسیده است؛ کوروش کبیر شخصیتی بود که اولین امپراتوری چند ملیتی و چند دینی را پایه گذاری و آشتی و همزیستی بین ادیان را ایجاد کرده است، شخصیت کوروش به نحوی است که در کتاب مقدس یهودیان، او را مسیح خدای یهود معرفی کردند و هم از استوانه کوروشی که در بابل به جا مانده، کوروش میگوید که من را خدای بابل صدا زد تا دین را اینجا اصلاح کنم؛ در قرآن به اعتبار مفسرینی مثل علامه طباطبایی، ذکر ذوالقرنین اشاره به کوروش دارد؛ جالب اینجاست که امروز نمیدانیم دین خود کوروش چه بودهاست زیرا با هر دینی متناسب با همان دین برخورد میکرده و به همین روش توانسته امپراتوری پایداری ایجاد کند که صدها سال استوار بماند.
وی میافزاید: در اواخر ساسانی، انحصارگرایی دینی رخ میدهد که منجر به ضعف این امپراتوری و از هم گسیختگی آن میشود و اسلام این دیدگاه را دوباره احیا میکند؛ قرآن از بین تمامی کتب مقدس به طور خاص تری به تفضیل، تفسیر و تأیید ادیان دیگر پرداختهاست؛ در آیات ۴۴ تا ۴۸ صورت مائده دستور قرآن به سه دین یهودیت و مسیحیت و مسلمان این است که با یک دیگر درگیر نشوید بلکه در نیکیها از هم سبقت بگیرید، در حالی که متأسفانه امروزه شاهد جنگ بین ادیان مختلف هستیم و شاید این الگوی زیبا بتواند یک راهنما برای همزیستی ادیان متفاوت باشد.
فرهنگ ادامه میدهد: اولین کسی که تاکید بر همزیستی دارد ابوریحان بیرونی است که کتاب ماللهند را مینویسد؛ در آن زمان، دید مردم این بود که هندوها بت پرستند درحالی که ابوریحان، به عنوان یک مسلمان مقید، از آنها دفاع میکند و آنها موحد میداند؛ میرفندرسکی که خانه حکمت در کنار مزار اوست، بیش از ۱۰ سفر به هند داشته و کتاب «جوگ باسشت» که کتاب مهمی برای آنهاست، به فارسی ترجمه کرده و تحقیقات زیادی در این حوزه داشته است.
اصفهان موزهای است که تمام ادیان را در خود جای داده استوی خاطر نشان میکند: هاتف اصفهانی که ترجیع بند آن شاهکار ادبیات ایران است، بخش اول با آئین زرتشت شروع میکند و آن را به حق و یکتا پرست میداند؛ در بخش دوم به مسیحت اشاره میکند و دوباره به همان موضوع میپردازد؛ جالب اینجاست که هاتف در زمانی میزیسته که تقریباً دیدگاه تعصب آمیزی نسبت به علما وجود داشتهاست و با این حال، به طور تمام قد از ادیان مختلف دفاع میکند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با بیان اینکه بعد اسلام اصفهان حدود ۴۰۰ سال، پایتخت بوده و به نوعی، زبده فرهنگ تمدن ایرانی اسلامی است، میگوید: اصفهان، هنوز هم موزهای است که تمام ادیان را در خود دارد و هیچ گاه شاهد درگیری بین آنها نبودهایم؛ در واقع با روی باز، روابط خیلی خوبی در تمامی حوزهها بین این افراد وجود دارد.
وی بیان میکند: شرایط امروز جهان شرایط خاصی است و در طول تاریخ چنین شرایطی را نداشتیم، رشد علم و فناوری، کاملاً بر رفاه انسان متمرکز است و با خودش نوعی انسانگرایی آورده که این دو به تدریج باعث شده انسان امروزی از متافیزیک و حوزه روح جدا شود و روز به روز، بیشتر شاهد دین گریزی و دین ستیزی باشیم، این الگوی جهان مدرن، سکولاریسم است یعنی بی تفاوتی به ادیان در حالی که کوروش و قرآن اینطور برخورد نمیکنند و اتفاقاً ادیان را تشویق میکند که در حوزه خود فعالتر باشند؛ در مقابل، برخی دین گرایان به افراط گراییدند و حتی به مبارزههای تسلیحاتی مثل داعش و صهیونیسم روی میآورند.
محقق و پژوهشگر حوزه ادیان با اشاره به اینکه باید راه تعادل را در پیش بگیریم و الگوی موفقی داریم که هزاران سال جواب دادهاست، اظهار میکند: از نمونههای همکاری که بین ادیان در اصفهان وجود دارد میتوان گفت اولین بار، صنایع چاپ و تجارت ابریشم را ارامنه به اصفهان آوردند و دانشهای یهودیان در مسائل مختلف مورد استفاده قرار گرفتهاست؛ زرتشتیان، مفاهیم حکمتی را به از پیش از اسلام به پس از آن منتقل کردند، مانند کتاب ابنمسکویه که به خرد و حکمت ایران باستان میپردازد و این همکاری باعث درخشش شده است؛ بزرگمهر حکیم میگوید که همه چیز را همگان دانند و کسی که انحصارگرا شود و تعصب بورزد، موقعیتهای خود را از دست میدهند.
به گزارش ایمنا، مکتب فلسفی اصفهان مکتبی که اعتقاد به جمع فلسفه با دین داشت و در بستر اندیشه شیعی در دوره صفویه شکل گرفت و نقش بهسزایی در فلسفه اسلامی داشت؛ این مکتب را همچنین دوره نوزایی فلسفه ایران نامیدند که متأثر از فلسفه مشاء، فلسفه اشراق، عرفان و اصول عقاید شیعه بود و نکته قابل توجه آن است که تمامی فیلسوفان مکتب اصفهان شیعه دوازده امامی هستند و بیشترشان درصدد تطبیق مطالب فلسفی با معارف شیعی برآمدهاند؛ بر این اساس باید گفت که اصفهان نه تنها در هنر و معماری بلکه در علوم دینی و اندیشه نیز سرآمدی میان دیگر نقاط بوده و یکی از مهمترین مصادیق آن که امروزه نیز بهطور عینی مشهود است، همزیستی ادیان در این شهر و استان است.